افسانه ی زندگی

لذت زندگی با خوندن یک کتاب خوب ،دیدن یک فیلم خوب ، خوردن یک فنجون نسکافه والبته داشتن یک دوست خوب بدست میاد.

افسانه ی زندگی

لذت زندگی با خوندن یک کتاب خوب ،دیدن یک فیلم خوب ، خوردن یک فنجون نسکافه والبته داشتن یک دوست خوب بدست میاد.

طبیعت

روزهایی نه چندان آرام ونه چندان لذت بخش گذشتند،هنوزهم پس لرزه هایشان  هست والبته خواهند گذشت (مگر نه؟) وشاید برترین هنر این باشد که این روزهارا رنگ لذت بپاشم و.....دیروز را قشنگ رنگ کردم.....

دیروز همراه با یک گروه کوهنوردی  والبته بدون همراهی دوست همیشگیم ( همان صاحب خانه ی این وبلاگ) به گلگشت رفتم.درجمع تنها بودم ولی به این تنها راه رفتن دردل طبیعت نیاز داشتم.دره ای قشنگ ورنگارنگ از رنگهای پاییزی را رفتیم وبازگشتیم . صدای آرام رود  تقریبا تمام مدت با مابود،باد بعضی جاها کمانه می کرد جوری که حس میکردی الآن به هوا بلندت می کند ، خستگیِ چیزی  حدود نه ساعت راه رفتن در سربالایی وسرازیری قدری از درد روحم کم کرد.....

یکبار عده ای جلوتر بودند وعده ای هم عقب تر ومن برای حدود پانصد متری بین این دوگروه تنها راه می رفتم وبه دلیل پیچ های پشت سر هم مسیر هیچ آدمی را جلوی خودم یا پشت سرم نمی دیدم اما می دانستم که هستند ،این تکه مسیر برای من زیباترین بخش مسیر بود ،انگار  در کناریک تابلو دلکش راه می رفتم و وزش باد می خواست تا من را هم بخشی از تابلو کند.

نظرات 3 + ارسال نظر
سامورایی یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 01:55 http://samuraii84.persianblog.ir/

گاهی تنهایی و تنها بودن لازمه و البته اینکه بدونی دور و برت آدمایی هستن و هواتو دارن

دقیقن

مجید مویدی شنبه 30 آبان 1394 ساعت 18:04 http://majidmoayyedi.blogsky.com

چه خوب.
طبیعت واسه آدم حرف میزنه. می ذاره خستگی هات رو فراموش کنی کمی.
خوشحالم خوش گذشته و سبک شدید.

مهران شنبه 30 آبان 1394 ساعت 12:05 http://mehran.blogsky.com

یکبار عده ای جلوتر بودند وعده ای هم عقب تر ومن برای حدود پانصد متری بین این دوگروه تنها راه می رفتم وبه دلیل پیچ های پشت سر هم مسیر هیچ آدمی را جلوی خودم یا پشت سرم نمی دیدم اما می دانستم که هستند ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.